فعالیت ها

جنگ مالی بین ایالات متحده و چین: یک تحلیل جامع

 

درگیری مالی بین ایالات متحده و چین یک بُعد مهم از رقابت ژئوپلیتیکی گسترده‌تر بین این دو ابرقدرت بوده است. این جنگ مالی که توسط ایالات متحده آغاز شده بود، با هدف بی‌ثبات کردن پایه‌های اقتصادی چین و در عین حال تقویت سلطه جهانی دلار طراحی شده بود. با این حال، نتایج به طرز قابل توجهی با انتظارات استراتژیک ایالات متحده متفاوت بود و به تغییرات قابل توجهی در تنظیمات اقتصادی جهانی منجر شد و پرسش‌هایی در مورد دوام طولانی‌مدت هژمونی دلار را برانگیخت.

 

استراتژی و اهداف ایالات متحده

استراتژی ایالات متحده چند وجهی بود و با تشدید درگیری روسیه-اوکراین آغاز شد. این آشوب در اروپا انتظار می‌رفت بی‌ثباتی ایجاد کند و به ایالات متحده اجازه دهد تا دارایی‌های روسیه را مصادره کرده و سرمایه‌های اروپایی را که از بحران فرار می‌کنند، جذب کند. همزمان، افزایش نرخ بهره توسط فدرال رزرو با هدف بازگرداندن سرمایه‌های دلاری به ایالات متحده انجام شد تا به این ترتیب سایر اقتصادهای بزرگ را تضعیف کرده و اهرم مالی آمریکا را افزایش دهد. هدف نهایی این بود که چین، اروپا و روسیه را از نظر مالی تضعیف کرده و شکاف بدهی ایالات متحده را پر کرده و اقتصاد آن را احیا کند.

 

رویدادهای کلیدی و محاسبات نادرست

با وجود ماهیت جامع این استراتژی، ایالات متحده با چندین چالش پیش‌بینی نشده مواجه شد:

 

1. دینامیک جریان سرمایه: برخلاف انتظارات، سرمایه صنعتی اروپا تنها به ایالات متحده مهاجرت نکرد؛ بخش قابل توجهی نیز به چین منتقل شد. این امر دستاوردهای مالی مورد انتظار برای ایالات متحده را کاهش داد، زیرا نظریه فروپاشی اقتصادی چین به اندازه کافی ترویج نشده بود تا از چنین سرمایه‌گذاری‌هایی جلوگیری کند. علاوه بر این، تنظیمات سریع اقتصادی روسیه تاثیر مالی تحریم‌های ایالات متحده را کاهش داد و دستاورد مورد انتظار را محدود کرد.

 

   - مثال: علی‌رغم تحریم‌ها، روسیه موفق شد صادرات نفت خود را به آسیا، به ویژه چین و هند، هدایت کند و درآمدهای خود را حفظ کند. این تغییر فشار مالی مورد انتظار بر روسیه را کاهش داد و مانع از جریان سرمایه به ایالات متحده از اروپا شد.

 

2. جنگ مالی با چین: درگیری مالی بین ایالات متحده و چین در بخش‌های مختلف از جمله بازارهای سهام، املاک و نرخ ارز تشدید شد. با وجود مانورهای تهاجمی، ایالات متحده نتوانست به طور قابل توجهی چین را بی‌ثبات کند. ذخایر عظیم ارز خارجی چین و کنترل‌های شدید سرمایه به عنوان دفاع‌های قوی عمل کردند و مانع از موفقیت ایالات متحده در اجرای یک برداشت مالی شدند.

 

   - مثال: سرکوب سفته‌بازان خارجی در بازار سهام چین در سال 2015 نشان داد که چین توانایی کنترل بازارهای مالی خود را دارد. اقداماتی مانند مکانیسم‌های توقف معاملات و محدودیت‌های فروش کوتاه برای تثبیت بازار اعمال شد و نشان‌دهنده مقاومت در برابر فشارهای مالی خارجی بود.

 

تحلیل تاکتیک‌های مالی ایالات متحده

ایالات متحده به طور تاریخی از دستکاری‌های نرخ بهره و فشارهای مالی برای بی‌ثبات کردن اقتصادهای در حال رشد استفاده کرده است، همان‌طور که در دهه 1980 در ژاپن و در دهه 1990 در تایلند دیده شد. با این حال، این تاکتیک‌ها علیه چین کمتر مؤثر بوده‌اند به دلایل زیر:

 

1. مقیاس ذخایر ارز خارجی چین: چین بیش از 3 تریلیون دلار ذخایر ارز خارجی دارد که این یک بافر قابل توجه در برابر شوک‌های مالی خارجی فراهم می‌کند. این مقیاس ذخایر، تأثیرگذاری ایالات متحده بر نرخ ارز یوان را دشوار می‌کند.

 

   - مثال: در جریان بحران خروج سرمایه در سال‌های 2015-2016، چین از ذخایر عظیم خود برای تثبیت یوان استفاده کرد، با فروش دلارهای آمریکایی و خرید یوان، مانع از کاهش شدید ارزش آن شد.

 

2. کنترل‌های شدید سرمایه: تنظیمات سختگیرانه چین بر جریان‌های سرمایه، مانع از حملات سفته‌بازانه بزرگ به ارز آن می‌شود. تجربه بلک‌راک در سال 2023 که با ضررهای قابل توجهی مواجه شد و مجبور به خروج از چین شد، نمونه‌ای از چالش‌هایی است که سرمایه‌گذاران خارجی در تلاش برای بهره‌برداری از بازار مالی چین برای سودهای کوتاه‌مدت با آن مواجه هستند.

 

   - مثال: مقررات سختگیرانه اعمال شده بر خروج سرمایه و مداخله دولت چین در بخش املاک و مستغلات در سال 2021 (شامل محدودیت‌های خرید ملک و سرمایه‌گذاری‌های خارجی) فعالیت‌های سفته‌بازانه را مهار کرده و کنترل‌های قوی سرمایه را نشان می‌دهد.

 

تأثیر بر هژمونی دلار

استراتژی‌های مالی تهاجمی ایالات متحده پیامدهای غیرمنتظره‌ای برای هژمونی دلار داشته است. خروج نظامی ایالات متحده از مناطق کلیدی مانند خاورمیانه خلائی ایجاد کرد که چین به خوبی پر کرده است. این تغییر منجر به چندین توسعه مهم شده است:

 

1. کاهش دلار در تجارت نفت: کشورهای عمده تولیدکننده نفت، با توجه به کاهش تأثیر قدرت نظامی ایالات متحده، به طور فزاینده‌ای به یوان برای تسویه معاملات تجاری با چین روی آورده‌اند. این روند نقش دلار را به عنوان ارز اصلی جهانی برای معاملات نفتی کاهش می‌دهد و یکی از ارکان هژمونی دلار را تضعیف می‌کند.

 

   - مثال: مذاکرات عربستان سعودی با چین درباره قیمت‌گذاری برخی از فروش‌های نفت خود به یوان به جای دلار، نشان‌دهنده تغییر قابل توجه به سوی کاهش دلار در تجارت نفت است که وابستگی به دلار را کاهش می‌دهد.

 

2. اعتماد جهانی به دلار: افزایش شدید نرخ بهره ایالات متحده یک بحران اعتباری جهانی ایجاد کرده و اقتصادهای بسیاری از کشورها را تحت فشار قرار داده است. بدهی بالای ایالات متحده که پیش‌بینی می‌شود بیش از 35 تریلیون دلار باشد و پرداخت‌های بهره سالانه آن بیش از 1.2 تریلیون دلار، تردیدهایی را در مورد پایداری بلندمدت سیاست‌های مالی ایالات متحده برانگیخته است. با کاهش اعتماد جهانی به دلار، کشورها بیشتر به تنوع‌بخشی ذخایر خود و تسویه تجارت با ارزهای جایگزین تمایل پیدا کرده‌اند.

 

   - مثال: کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) تلاش‌های خود را برای استفاده از ارزهای محلی برای تجارت بین خود افزایش داده‌اند که منعکس‌کننده یک حرکت رو به رشد به دور از دلار در معاملات بین‌المللی است.

 

اشتباهات استراتژیک و پیامدهای بلندمدت

استراتژی ایالات متحده، در حالی که بلندپروازانه بود، با شکست‌های قابل توجهی مواجه شد. چالش‌های دوگانه حفظ هژمونی دلار و مقابله با رشد اقتصادی چین منجر به فراتر رفتن استراتژیک شده است. اشتباهات کلیدی عبارتند از:

 

1. کم‌برآورد کردن مقاومت چین: ایالات متحده توانایی چین برای تحمل و مقابله با فشارهای مالی را کم‌برآورد کرد. سیاست‌های اقتصادی قوی چین و اتحادهای استراتژیک آن موقعیت این کشور را در برابر حملات مالی خارجی تقویت کرده است.

 

   - مثال: ابتکار کمربند و جاده چین (BRI) روابط اقتصادی آن با کشورهایی در آسیا، آفریقا و اروپا را تقویت کرده و بازارها و فرصت‌های سرمایه‌گذاری جایگزین را فراهم کرده است که تاثیر فشارهای مالی ایالات متحده را کاهش می‌دهد.

 

2. غفلت از پیامدهای ژئوپلیتیکی: ایالات متحده نتوانست تغییرات ژئوپلیتیکی گسترده‌تر ناشی از خروج نظامی و تجاوزات مالی خود را پیش‌بینی کند. از دست دادن نفوذ در خاورمیانه و تقویت مشارکت‌های جهانی چین اهداف استراتژیک ایالات متحده را تضعیف کرده است.

 

   - مثال: خروج ایالات متحده از افغانستان در سال 2021 خلائی ایجاد کرد که چین و روسیه تلاش کرده‌اند از طریق تعاملات دیپلماتیک و اقتصادی با کشورهای آسیای مرکزی پر کنند و نفوذ ایالات متحده در منطقه را کاهش دهند.

 

نتیجه‌گیری

جنگ مالی بین ایالات متحده و چین پیچیدگی‌ها و خطرات استفاده از ابزارهای مالی به عنوان ابزار استراتژی ژئوپلیتیکی را برجسته می‌کند. تلاش ایالات متحده برای بی‌ثبات کردن چین و تقویت هژمونی دلار نه تنها به اهداف خود نرسیده، بلکه به تسریع کاهش سلطه دلار نیز انجامیده است. با ادامه تقویت پایه‌های اقتصادی چین و گسترش نفوذ جهانی آن، ایالات متحده با جهانی به طور فزاینده چندقطبی مواجه است که در آن استراتژی‌های مالی سنتی ممکن است دیگر نتایج مورد نظر را به همراه نداشته باشند. پیامدهای بلندمدت این درگیری نظم اقتصادی جهانی را برای دهه‌های آینده شکل خواهد داد.

گرداورنده: زکریا اندرآبی